منم تنها ترین تنهای د نیا
نیایش
با پنجه عارفانه وزخمه عشق از بهر تو این ترانه را می سازم
*خدایا از من دورنیستی که به دوردستها بنگرم .از دیده ام نرفته ای که دیدنت را آرزو کنم.
پنهان نبوده ای که برای پیداییت از پای در آیم . با همه نا پیدایی در همه جا پیدایی
*الهی خود را فراموش کرده ام که با یاد تو باشم. ازدیگران گسسته ام که با تو بپیوندم.
تو را در آئیه چشمانم می بینم، در پرده پندارم ،در جای جای وجودم، در محراب سینه ام،
ودر کعبه دلم.
*الهی تودر جویبار رگهایم جریلن داری، تو در همه نفسهایم جاری هستی، تودر شگفتهای وجودم بودنت را به تماشا گذاشته ای.
هر نگاهم تو را آئینه داری می کند. وهر تک به دلم ترا فریاد می زند.
*خدایا: در کعبه چرا؟ تو در دیده منی سر گشتگی در بادیه ها چرا؟ تودر دل منی در بی سوئی ها؟وبی کرانگی ها چرا؟